نفس مامان و بابا سایان جوننفس مامان و بابا سایان جون، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

پرنسس سایان

ما اومدیم....

1393/2/11 21:27
نویسنده : مامان سمیرا
1,243 بازدید
اشتراک گذاری

پرنسس ما..

نفسم...

امیدم..

ببخش عزیزم که یه مدتیه نیومدم واست بنویسم ...

بزار رو حساب تنبلی

دخمل گلم کلی حرف واسه گفتن دارم ولی از کوجا شوع کنم؟؟؟

پس بزار از اول اول بگم

تعطیلات عید رفتیم سفر همراه مامانی اینا و عمه اینا

دو شب شهسوار خونه هاله بودیم و بعدش هم رفتیم اردبیل و سرعین و...کلی بهمون خوش گذشت

ولی متاسفانه اصن وقت نشد عکس بگیریم و از کل مسافرت فقط یه دونه عکس داری

دیگه اینکه کلاس نقاشی گذاشتمت از بس علاقه داری ..هفته ای دوروز میری و خصوصیه تقریبا...مربیت هم کلی ازت تعریف میکنه که خیلی استعدادت و توجهت بالاست...قربونت برم که هر جا میریم همه ازت تعریف میکنن از بس مهربون و باهوشی عشقم

دیگه اینکه این روزا مدام تو خونه دوچرخه سواری میکنی صبح ها اکثرا میبرمت تو حیاط و عصرها هم بعضی روزا میریم پارک و کلی خوش میگذرونیم

خیلی خانوم شدی و احساس میکنم حرفات و کارات خیلی بزرگتر از سنته

از حرف زدنت هم هر چی بگم کم گفتم مدااااااااام در حال حرف زدنی وقتی میبینی دارم با یکی صحبت میکنم کل حرفامونو ظبط میکنی و بعدش میای میگی ساکت باشین حالا من میخام حرف بزنم و شروع میکنی همون حرفایی که گوش دادی و تو ذهنت بوده رو پس و پیش برامون تعریف میکنی..هر از چند گاهی با دستات موهات رو این ور اونور میدی و بعدش ریز ریز میخندی و بعضی وقتا هم یه تیکه کلامایی میگی که شاخ درمیارم مثلا تو حرفایی که میزنی میگی..مادرشوهرم گفته....زن داداشم میگهتعجبخندونکخنده

واسه عروسکات هم هر روز اسمای متنوعی میزاری که همش هم با آ شروع میشه

مثلا..آنتیفا...آنتیرا...آنیا...آنکیا...و..... قربونت بشم منکه اینقد سلیقت تو اسم انتخاب کردن خوبهخنده

فعلا همینا رو یادم بود عشقم

ولی قول میدم از این به بعد زود زود بیام واست بنویسم خجالت

ممنون از دوستای خوب وبلاگیمون که تو این مدت که حضورمون کمرنگ بود جویای احوال من و دخترم میشدن ممنون ازتون دوستون داریم خیلی زیادبوس

 

 

سایان در کلاس نقاشی

و تنها عکس مسافرت عیدغمگین

 

پسندها (5)

نظرات (27)