نفس مامان و بابا سایان جوننفس مامان و بابا سایان جون، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

پرنسس سایان

حرفای قلمبه سلمبه سایان

1392/6/30 17:43
نویسنده : مامان سمیرا
1,308 بازدید
اشتراک گذاری

عروسک مو فرفریه من...

این روزها حرفایی میزنی که انگشت به دهن میمونم...

به قول بابا میگه این حرفارو از کی شنیده؟؟؟

چند روز پیش رو تخت خوابیده بودم تو هم طبق معمول داشتی با لوازم آرایش بنده بازی میکردی که رو کردی به من و گفتی

مامان من دیگه به تو احتیاج ندارم!!!

منتعجب

یا اینکه جدیدا وقتی گریه میکنی

دوتا دستات رو میزاری رو سرت و میگی

خدایا چیکار کنم....

اینا همش تقصیر منه...

یعنی چیکار کنم خدایا...

وای خدایا حالا چیکار کنم

بازم منتعجب

چند روز پیش داشتی منو صدا میزدی منم مشغول سشوار زدن بودم هی چند بار گفتی مامان...مامان

یه دفعه  داد زدی

خانمها...آقایان منو نگاه کن

نمیدونم این حرفا و کارارو از کجا یاد گرفتیتعجبخنده

یا اینکه وقتی که چیزی رو میخوای میگی

مامان لطفا... خواهش میکنم

هنوز هم فعلهارو برعکس میگی

مثلا میای کنارم میشینی و میگی مامان مامان بیا عقب آرایشت کنم خوشگلت کنم... منظورت اینه که بیا جلوخنده

وقتی کار اشتباهی میکنی سریع بهم نیگاه میکنی میگی

 ببین آراد یا کیارش چه کار بدی کرد وای وای آراد و کیارش رو دعوا کنیا مامان باشه؟؟؟؟؟

چند روز پیش کیارش اومده بود خونمون داشتین با هم بازی میکردین کیارش نشست رو صندلیت تو هم که حساس به صندلیت رو کردی به کیارش و گفتی

باید نوبتی بشینیم رو صندلی باشه؟؟؟خو حالا نوبت منه خوب که نشستی میگی ببین صندلی خطرناکه اگه بشینی روش میوفتیاا ببین داره تکون میخوره نباید رو صندلی بشینی باشه کیارش!خنده

 

عاشقتم مو فرفریه خودممممممممم

 

من فدای اون ژست گرفتنتم عشقممممممم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)